ضرورت بازآرایی نهادهای مؤثر بر حکمرانی آب و محیط زیست
نتایج یک پژوهش تفصیلی در بخش آب کشور میگوید هیچ یک از نهادهای حاکمیتی، بازارگرا، و جامعهمحور عملکرد مناسب و مؤثر در راستای توسعه پایدار نداشتهاند و حتی امتیاز حداقلی را نیز کسب نکردهاند. گشت و گذار، گروه جامعه-مسعود بُربُر: بحران آب، خشکسالی، تنش آبی، خشکیدگی یا هر عنوان دیگری که به شرایط کنونی منابع […]
نتایج یک پژوهش تفصیلی در بخش آب کشور میگوید هیچ یک از نهادهای حاکمیتی، بازارگرا، و جامعهمحور عملکرد مناسب و مؤثر در راستای توسعه پایدار نداشتهاند و حتی امتیاز حداقلی را نیز کسب نکردهاند.
گشت و گذار، گروه جامعه-مسعود بُربُر: بحران آب، خشکسالی، تنش آبی، خشکیدگی یا هر عنوان دیگری که به شرایط کنونی منابع آب کشور اطلاق کرده باشند، واقعیت آن است که فضای حاکم بر مباحثات این حوزه اغلب از جنس زد و خورد در فضای مجازی بوده و کمتر به سمت پژوهشهای عمیق و جزیینگر رفته است. موضوعی که باعث شده اغلب مناظرهها و گفتگوهای حوزه آب به تکعاملیتی دیدن مشکل فروکاسته شود.
بر اساس نتایج این پژوهش نهاد حاکمیتی که میتواند در نهایت ۶ امتیاز بگیرد و کمینه امتیاز مورد قبولش ۳ است تنها امتیاز ۱.۹۱ (یک و نود ویک صدم) را به دست میآورد و حتی به کمینه امتیاز مورد قبول نمیرسدفعالان محیط زیست وزارت نیرو را مقصر اعلام میکنند، وزارت نیرو انگشت اتهام را به سوی وزارت جهاد کشاورزی دراز میکند و وزارت کشاورزی پای امنیت غذایی را به میان میکشد. جدالی که همواره باعث شده مجال گفتگوی همدلانه و پژوهشگرا درباره مشکل و تلاش برای دستیابی به راهکارهای عملی و یکپارچه برای دغدغهمندان و فعالان این حوزه بوجود نیاید.
در این میان عیسی بزرگزاده، معاون فنی و پژوهشهای شرکت توسعهی منابع آب و نیروی ایران، با انجام و انتشار پژوهشی تفصیلی گامی نو برداشته است. این پژوهش که روش و نتایج آن در قالب کتابی تحت عنوان «آب و رشد سبز؛ فراتر از تئوری برای آینده پایدار» توسط جامعه مهندسان مشاور ایران منتشر شده است نخست ضمن ارائه چالشهای جهانی بخش آب، نتایج تحلیل ۱۱ مورد مطالعه از ۱۰ کشور مختلف را ارائه میکند و از آن به راهنمایی برای سیاستگذاری دست پیدا میکند. در بخش بعدی پژوهشگر پس از مرور اجمالی عوامل درونزاد و برونزاد و ارزیابی عملکرد حکمرانی بخش آب، به پیادهسازی مدل به دستآمده برای ایران میپردازد.
وضعیت کنونی منابع آب کشور، به خودی خود نشانگر نتایج به دست آمده از پیادهسازی این مدل در ایران طی پژوهشی دو ساله با مشارکت بیش از ۱۰۰ مدیر و کارشناس حوزه آب و خواهد بود: هیچ یک از نهادهای حاکمیتی، بازارگرا، و جامعهمحور عملکرد مناسب و مؤثر در راستای توسعه پایدار نداشتهاند و از آنجا که سیاست ترکیبی حاکمیتی-بازارگرا برای ساماندهی بخش آب کشور مناسبتر است باید نقش هر یک از نهادهای آبی حاکمیتی، بازارگرا و جامعهمحور در فضای تصمیمسازی بخش آب بازآرایی شود. موضوعی که بیش از همه نیازمند گفتگوی تازه میان مدیران بخش آب، فعالان و کارشناسان محیط زیست و همه ذینفعان مساله آب در کشور خواهد بود. در همین راستا با این مدیر، پژوهشگر و مولف حوزه آب به گفتگو نشستیم.
پژوهش شما در بخش آغازین متکی به روش ارائه شده در کتاب Water and Green Growth Beyond the Theory for Sustainable Future است که به مفهوم توسعه پایدار و تاریخچه آن میپردازد. برای درک نتایج پژوهش شما چه نکاتی از این کتاب را باید بدانیم؟
آیا به اندازه کافی به نهاد اجتماع نقش دادهاید که بعد مطالبهگر نقشآفرینی درست و یا منفی آن باشید؟ آیا نهاد اجتماع فقط در زمان انتخابات نقشآفرین بوده یا در تولد پروژه و فضای مطلوب توسعه هم نقشآفرینی میکند؟از حدود سه دهه قبل که ایده توسعه پایدار به طور رسمی مطرح شد این ایده در کلام بود و در روی کاغذ هیچ مخالفی نداشت، به خاطر اینکه آنقدر این ایده مثبت است که اصلا کسی نمیتواند با آن مخالف باشد.
ایده توسعه پایدار خیلی ساده میگوید در سه رکن یا سه جنبه اقتصاد، اجتماع و محیط زیست باید به سراغ نوعی از توسعه برویم که هم جنبههای اجتماعی، هم جنبههای اقتصادی و هم ملاحظات محیط زیستی در آن رعایت شده باشد و نگران نسل آینده و اتفاقاتی که در طبیعت ایجاد میکنیم باشیم.
چنین ایدهای در روی کاغذ حتی یک مخالف هم نمیتواند داشته باشد ولی همواره بحث بر سر این بود که این ایده آسمانی و درست چگونه زمینی و عملیاتی میشود؛ یعنی این نظریه را چه طور میشود در عمل به کار گرفت و پیاده کرد. پیشنهادهای مختلفی در این راستا مطرح شد که البته هیچ کدام نتوانستند به صد در صد انتظارات برآمده از ایدهی توسعه پایدار پاسخ دهند و تاریخچهاش در کتاب هست. برخی از روشها به اقتصاد بیشتر توجه کردهاند؛ برخی دیگر به محیط زیست یا اجتماع.
از سه رکن اقتصاد، اجتماع و محیط زیست در بعضی کشورها اجتماع کمتر از محیط زیست مورد توجه بوده است. البته در کشورهای در حال توسعه، اقتصاد بیشتر مورد توجه بوده است. برخی کشورها، از دورهای به بعد، در کنار اقتصاد به محیط زیست هم توجه داشتهاند ولی به هر حال بیشتر کشورهای جهان به اجتماع کمتر توجه کردهاند. هیچ کدام از این سه رکن، به جز در کشورهایی مثل نروژ، دانمارک یا کانادا که به هر سه رکن الان خوب توجه میکنند، مناسب و هم وزن و هم سنگ دیده نشده است. این دغدغه جهانی است و باید کار کنیم تا در واقع رکن اجتماع و محیط زیست هم به اندازه اقتصاد مورد توجه باشد ولی به هر حال اکنون توجه به آنها بیشتر شده است.
و این بار چگونه از عرصه نظری به عرصه زمینی پای میگذاریم؟
یکی از روش ها این است که پروژههای موفق در دنیا را آنالیز برگشتی کنیم و ببینیم چه طور موفق شدهاند. بعد الگوهای حاکم بر حاکمیت و روشها و ساختارهای تصمیمسازی و تصمیمگیری این کارها را در بیاوریم و ببینیم نهادهای حاکمیت، اقتصاد و همینطور اجتماع، هر کدام چه قدر نقش داشتهاند. باید با کمک آنالیز برگشتی یک سری الگوها و مدلها را توسعه دهیم و براساس این الگوها ارزیابی کنیم که در نحوه اداره آب کشور و به طور کلی در توسعه کشور کجاها قوی و کجاها ضعیف هستیم تا ببینیم اگر بخواهیم پروژه خوب داشته باشیم کجاها را باید تقویت کنیم. این جان مایه کلام کتاب است.
گروه آب و رشد سبز در ابتدا به مطالعه ۲۶ پروژه پرداخته است و بعد این ۲۶ پروژه را غربال کرده و به ۱۱ پروژه بزرگ رسیده است. انواع پروژهها اعم از اسکلهسازی و مهندسی رودخانه و … را در دستور کار داشته است. نحوه تولد پروژه یا ساختاری که این پروژهها در آن متولد، اجرا و بهره برداری شدهاند، مورد بررسی قرار گرفته است. اتفاقات پسین پروژه و اینکه پروژه چه اتفاقاتی را ایجاد کرده ارزیابی میکند (ارزیابی عملکرد) و از روی آن یک مدل راهبردی توسعه میدهد. با کمک این مدل راهبردی میتوان ارزیابی کرد که هر جایی، هر پروژهای چه نقاط ضعف و قوتی دارد تا بتوانیم از تکرار اشتباهات جلوگیری کنیم و نقاط قوت را تقویت کنیم.
پروژهها را میتوان از جنبههای مختلفی بررسی کرد. رویکرد این پژوهش در بررسی موضوع مشخصاً چه بوده است؟
در این کتاب ارزیابی نهادی کردهایم. یعنی نقش نهادها را ارزیابی کردهایم. سه نوع نهاد داریم نهاد حاکمیتی، نهاد بازارگرا و نهاد جامعهمحور و برای هر کدام از این نهادها هم تعدادی ابزار سیاستگذاری دیدهایم. مثلا در نهاد حاکمیتی ابزار قانون و مقررات، ابزار لایههای اداری متوازن یا همان ساختار آب، ابزارهایی مثل مالیات، یارانه و … را در نظر میگیریم.
همچنین حضور و نقش عوامل برونزاد و درونزاد بخش آب در کشور را بررسی میکنیم. مثلاً فرض کنید خشکسالی، ترسالی، میزان آبی که داریم. این نوع عوامل را درونزاد میگوییم و هر گونه عاملی که بیرون از بخش آب است ولی بر بخش آب تاثیر دارد مثلا تحریم، جنگ، مکانیزمهای تولید پروژه، مالیات، تورم، ناپایداری یا پایداری اقتصادی، این جور موارد را عوامل برون زاد میگوییم.
این نگاه را چگونه میتوان با نگاههای حاکم بر ارزیابی پروژههای توسعهای در حوزه آب در کشور مقایسه کرد؟
در ایران به ویژه در فضای مجازی بیشتر به تصمیمهای توسعه ای حمله میکنیم. این یک برخورد صحیح و اصولی نیست. اگر چه باید آن قسمت هم نقد شود ولی عمیقتر این است که فضایی را که به این تصمیمهای توسعهای منجر میشود نقد کنیم. اینکه چگونه این تصمیمها گرفته میشود؟ نقش حاکمیت چه قدر است؟ نقش عامل بازار چه قدر است؟ نقش عوامل جامعه چه قدر است؟ مثبت است یا منفی؟
در سطح ابزارهای سیاستگذاری فقط یک ابزار سیاستگذاری است که نقش قابل قبولی داشته و آن قوانین و مقررات آب است اما در باقی موارد وضعیت مطلوبی نداریمکتاب پیش از هر چیز بررسیکننده را وادار میکند که بیحساب قضاوت نکند. اول باید عوامل درون زاد و برون زاد را مرور کنیم. در یک کشور خشک یا نیمه خشک مثل ایران که منطقا باید جمعیت شهرهای آن بالای یکی دو میلیون نفر نرود، وقتی کلانشهری مثل تهران، اصفهان، تبریز، مشهد یا کرج را درست میکنید ناگزیر باید از ۲۰۰ کیلومتر آن طرف ترش انتقال آب انجام بدهید تا مردم را از تشنگی در بیاورید. درواقع اشکال جای دیگر است. اشکال در این است که شما عوامل برون زاد و فضای توسعه و عوامل تاثیرگذار را اصلاح نکردید و بعد فکر میکنید باید به پروژه انتقال آب طالقان به تهران حمله کنید چون انتقال آب بین حوضهای است. من نسبت به حمله به این پروژه یا نقدش حرفی ندارم ولی این مدل میگوید این روش نزدیک شدن به مسائل، کامل نیست و قبل از آن باید عوامل درون زاد و برون زاد را مرور کنید. بعد هم باید در حضور این عوامل نقش سه بازیگر مهم را ببینید که این سه بازیگر مهم سه نهاد اصلی حاکمیت، بازار و جامعه هستند.
در بررسی این سه نهاد چه مواردی را باید در نظر گرفت؟
باید ببینید چه طور اختیارات را در فضای توسعه بین این سه نهاد تقسیم کردهاید. چه قدر نقشآفرینی را به حاکمیت دادهاید، چه قدر نقشآفرینی را به بازار دادهاید، مثلا آیا شما به نهاد بازار اجازه میدهید که براساس قوانین خودش مثلا عرضه و تقاضا نقشآفرینی کند یا نهاد حاکمیت در آن دست میبرد و این نهاد را از کارکرد صحیح میاندازد؟ باید ببینید مثلاً آیا به اندازه کافی به نهاد اجتماع نقش دادهاید که بعد مطالبهگر نقشآفرینی درست و یا منفی آن باشید؟ آیا نهاد اجتماع فقط در زمان انتخابات نقشآفرین بوده یا در تولد پروژه و فضای مطلوب توسعه هم نقشآفرینی میکند؟
این سه نهاد حاکمیت، بازار و اجتماع را که دیدید باید پروژههایی که مثلا در ۷۰ سال گذشته انجام شده را هم ببینید و بعد بگویید آیا سه نهادی که من داشتهام یعنی نهاد حاکمیتی، بازار گرا و جامعهمحور در حضور عوامل برونزاد و درونزاد عملا منجر به تولد و اجرای پروژه درست شده یا نشده و یا ابزارهای سیاستگذاری ذیل هر کدام از این نهادها نقشش را به درستی ایفا کرده یا نه؟ اگر کرده وضع به چه صورتی است و اگر نکرده نقشها چیست و کجاها باید اصلاح شود؟ این حرف اصلی این مدل است و به همین دلیل شیفته این کتاب شدم و آن را ترجمه و بعد برای کشور خودمان ایران پیاده کردم. احساس کردم روشی بسیار درست برای نزدیکی به مسئله دارد.
در پیادهسازی مدل پژوهش اصلی برای ایران از چه روشی استفاده کردید؟ نتایج به دست آمده در حوزه مدیریت پروژههای توسعهای آب در کشور چه بود؟
کتاب در این فضای سطحینگری که حاکم شده ما را دعوت میکند که یک مقدار عمیق به مسئله نگاه کنیم و شتابزدگی را از قضاوتها دور کنیم. برای ارزیابی از دو روش استفاده کردهایم نخست یک جامعه آماری ۳۵ نفره را انتخاب کردیم. این جامعه آماری از فعالان ساحت آب تشکیل شده بود. یعنی از وزارت نیرو، کشاورزی، شیلات، صنعت، NGO، محیط زیست، پیمانکار و مشاور از همهشان نماینده گذاشتیم. بعد ارزیابی و پاسخ آنها به پرسشنامهها را در مدل گذاشتیم و اسمش را روش اول گذاشتیم.
توسعه با ساخت و ساز برابر نیست. این دو مفهوم را نباید اشتباه بگیریم که هر کسی پروژه بزرگتر میسازد و کار بزرگتر میکند و ساخت و ساز بیشتری دارد و پول بیشتر خرج میکند لابد مدیرتر است. این تفکر نیاز به اصلاح داردمتاسفانه از روش اول نتایج وحشتناکی درآمد. بر اساس این مدل نهاد حاکمیتی که میتواند در نهایت ۶ امتیاز بگیرد و کمینه امتیاز مورد قبولش ۳ است تنها امتیاز ۱.۹۱ (یک و نود ویک صدم) را به دست میآورد و حتی به کمینه امتیاز مورد قبول نمیرسد. نهاد بازار که کمینه امتیازش ۳ است امتیاز ۱.۳۴ (یک و سی و چهار صدم) را به دست آورده است. یعنی نهاد بازار هم کارکرد مثبت نداشته و نهاد جامعه که بازکمینه امتیازش ۳ و بیشینه امتیازش ۶ است متأسفانه تنها ۰.۹۴ (نود و چهار صدم) امتیاز گرفته است. و این یعنی تحلیل و تحقیق نشان میدهد هیچ کدام از این سه نهاد کارکرد مثبت در جهت توسعه پایدار نداشتهاند. البته نقش داشتهاند اما در پیدایش پروژه، جهتگیریهای صحیح توسعه، در روند اجرای پروژه و در بهرهبرداری از آنها منطبق بر ملاحظات سهگانه توسعه پایدار اقتصاد، اجتماع و محیط زیستی، نقش مثبت نداشتهاند.
این تحقیق اثبات میکند که اگر نهادی کارا مانند بازار و اجتماع داشته باشید این نهاد به ایجاد پروژههای سبز و مناسب منجر میشود و اجرای پروژههای خوب و مناسب خودش به تقویت نهادهای مذکور میانجامد. یعنی این یک دور رفت و برگشتی است. اگر شما موفق شوید در کشور نظامی درست کنید که با کمک آن فرایند انتخاب پروژه درست باشد خود این پروژههای درست، آثار فرهنگی و توسعهای مثبتی دارد که منجر به بهبود فرهنگ توسعه شده و باعث میشود درک و شعور جامعه از مفهوم توسعه بالا برود و خود به خود به اصلاح نهاد حاکمیتی و نهاد بازارگرا و جامعهمحور منجر میشود. نتایج این تحقیق در ایران نشان میدهد که شوربختانه تاکنون اجرای پروژه ها به تقویت نهادهای حاکمیتی، بازارگرا و جامعه محور منجر نشده است.
روش دوم پیادهسازی مدل کتاب اصلی در کشور چه بود؟ نتایج به دست آمده از روش دوم این نتایج اولیه را تأیید میکرد؟
وقتی نتایج اولیه را با برخی از همکاران مرور کردیم ما را نقد کردند که شما از فردی که مثلاً در بخش حاکمیتی است درباره نهاد بازار یا جامعه سؤال کردهاید. ممکن است ایشان به آن اندازه مسلط نباشد. اگر چه من این نقد را وارد نمیدانم چون مدل روی توزیع گسترده همه نوع آدمها تخصصهاست ولی روش دومی به کار گرفتیم که در آن سه نفر متخصص یا مدیر حاکمیتی در نظر گرفتیم، سه نفر متخصص اقتصاد و بازار آب و سه نفر هم متخصص مباحث اجتماعی آب، و از هر کدام خواستیم تنها در حوزه مربوط به خود نظر بدهند.
وقتی این کار را کردیم باز نتایجی که به دست آمد این بود که فقط نهاد حاکمیت نقش مثبت داشت است (که البته مشارکتکنندگان این نظرسنجی سه مدیر بودند). ولی برای نهادهای بازار و اجتماع نتایج مشابهی در آمد. پس نتیجهای که در روش دوم گرفتیم این است که فقط نهاد حاکمیتی نقش مثبتی در ایجاد حرکت به سمت توسعه پایدار داشته است.
نتایجی که اشاره کردید تا حد زیادی کلی است. چه نتایج کاربردی و دقیقتری از پژوهش شما به دست آمد؟
اگر بحث را به جای نهاد در سطح ابزارهای سیاستگذاری ریز کنیم در روش اول فقط یک ابزار سیاستگذاری است که نقش قابل قبولی داشته و آن قوانین و مقررات آب است. پرسششوندگان و مشارکتکنندگان در تحقیق ما معتقد بودند که ما از نظر قوانین و مقررات اگر چه در سطح مطلوب نیستیم اما کمینه ها را داریم و وضعمان از نظر قوانین و مقررات بد نیست اما در باقی موارد وضعیت مطلوبی نداریم. این باقی موارد یعنی وظایف و لایههای اداری متوازن، یعنی توزیع اختیارات با توجه به ساختارهای بخش آب که منظور فقط وزارت نیرو نیست و وزارت جهاد، صنعت و معدن، محیط زیست، شیلات، شهرداری و همه اینها منظورمان است، همچنین برنامههای ارشادی ترغیبی که انجام میشود، آمایش سرزمین، سندهای بالادستی، سیاستهای مالی مثل مالیات، یارانه، حمایت از بخش خصوصی، ابزارهای اقتصادی، اقتصاد آب، تجارت حقآبه، مشارکت بخش خصوصی و دولتی، رویکرد به هم پیوسته، مشارکت ذیمدخلان، سیاستهای دولت در تمرکزدایی و سیاستها در جهت حل اختلاف و… در این روش هیچ کدام از این ابزارهای ۱۱گانه که نام بردم، به جز قوانین و مقررات وضعیت مطلوبی ندارند و همه اینها نیاز به اصلاح دارند.
نتایج روش دوم در مورد ابزارهای سیاستگذاری چگونه بود؟
در روش دوم برخی از اینها وضعشان بهتر میشود. مشارکتکنندگان در روش دوم که گروه ۹ نفره هستند معتقدند در حوزه قوانین و مقررات وضعمان بد نیست. مدیران معتقدند وظایف و لایههای اداری متوازن به اندازه کافی مناسب است و شرایط حداقلی را دارد. هم چنین معتقدند میزان مشارکت بخش دولتی یا خصوصی نسبتا خوب است و در واقع کمینهها و مرزهای حداقلی را دارد. کتاب در بخش انتهایی به این سوال که چه باید بکنیم میپردازد.
همانطور که اشاره کردید هنگام گفتگو در حوزه آب اغلب دو جبهه مدیران حوزه آب و محیطزیستیهای این حوزه را داشتهایم که هر یک از منظر خود به موضوع مینگریسته است. شما هر چند خودتان از حوزه مدیریت آب هستید ولی پژوهش شما نگاهی به حوزه محیط زیست هم دارد. فکر میکنید بتوانیم امیدوار باشیم گفت و گویی شکل بگیرد که این نگاه یکسویه را کنار بگذاریم؟
بسیار امیدوارم و اشاره شما هم درست است. بنده سابقه آبی دارم و همین الان هم در بخش مدیریت آب هستم. این خودش نشان میدهد ما که در بخش آب هستیم باید به جنبههای دیگر توسعه به جز اجرا بیشتر توجه کنیم. البته نمیشود تنها ملاحظات محض محیط زیستی را پیش چشم گذاشت. پیامی که این کتاب میدهد این است که باید یک نگاه فراگیر داشته باشیم. هم شما به ما نزدیک شوید و هم ما به شما نزدیک شویم. چون نتیجه این فاصله گرفتن این است که الان وضعیت توسعه در کشور مطلوب نیست و وقتی چنین است باید با هم گفت و گو کنیم تا فکرها را به هم نزدیک کنیم و بتوانیم تصمیم درست بگیریم. واقعیت این است ما در چند ده سال گذشته مدیران پروژه خوبی تربیت کردهایم. کسانی که میتوانند با قدرت یک پروژه سازهای بزرگ را اجرا کنند و جلو ببرند؛ اما مدیران توسعه یا تربیت نکردیم یا کم تربیت کردیم. توسعه با ساخت و ساز برابر نیست. این دو مفهوم را نباید اشتباه بگیریم که هر کسی پروژه بزرگتر میسازد و کار بزرگتر میکند و ساخت و ساز بیشتری دارد و پول بیشتر خرج میکند لابد مدیرتر است. این تفکر نیاز به اصلاح دارد و من تلاش کردم این را به خود و همکارانم منتقل کنم. توسعه امری فراگیرتر و همهجانبهتر از ساخت و ساز است. توسعه به اجتماع و محیط زیست توجه دارد.
ما اجازه نمیدهیم ابزارهای بازار نقشآفرینی کنند. نقشآفرینی جامعه هم عملا محدود به کارهای تلگرامی شده و مشخص نیست ساز و کارهای مشارکت جامعه در تعریف و هدایت پروژهها چیست. باید نقش جامعه را بالا ببریماز آن طرف به محیطزیستیها هم باید بگویم برای یک کشور در حال توسعه و جهان سوم و اصولا برای هر کشوری توسعه امری تعطیل شدنی نیست. شما نمیتوانید بگویید که من جاده و پروژه و خط لوله نمیسازم. آب مورد نیاز مردم را تامین نمیکنم و مدرسه و راه نمیسازم. اتفاقی که باید بیفتد این است که باید قلمروهای توسعه به درستی انتخاب شود. ما نیاز به شغل داریم منتهی به جای توسعه مخرب باید توسعه و رشد سبز، رشدی که اجتماع و محیط زیست را در نظر بگیرد جایگزین کنیم. ما به این تفکر احتیاج داریم و نقطه آغاز آن گفت و گو است و باید تلاش کنیم به جای اینکه انرژی همدیگر را بگیریم و بحثهای بی خود و جدلآمیز انجام بدهیم به یک تفاهم مشترک برسیم که در نهایت برنده ایران و ایرانی باشد.
یکی از جذابترین بخشهای این پژوهش ارزیابی عملکرد بخش آب کشور است، جایی که عوامل درونزاد و برونزاد مثل عوامل اقتصادی و محیط زیستی را بررسی کردهاید و به ویژه جایی که به ارزیابی عملکرد مدیریتی و میزان تحقق اهداف میپردازید. با این که در کتاب مشخص است پژوهش ریز به ریز و جزءنگر انجام شده ولی نتایج عملا به صورت کلی در کتاب ارایه شده است. مثلا فرض کنید به لحاظ سقف زمانی به طور کلی گفته شده عمده پروژههای ما زمان هدف را رد کردهاند و به ندرت اصلا پروژهای در زمان خودش اجرا شده است یا در بحث تامین اهداف در بخشهای مختلف گفتهاید بیشتر پروژهها در دستیابی به اهداف اولیه به طور کلی ناتوان بودهاند. یکی دو مثال ضمنی هم مطرح شده اما چشمانداز یا برنامهای دارید که جزییات این پژوهش و ارزیابی را هم منتشر کنید و در اختیار عموم قرار بدهید؟
دو سه جا در کتاب، هم در مقدمه و هم در فصل آخر نوشتهام که این پژوهش حدود دو سال طول کشیده است. جمع کسانی که در این پژوهش مشارکت کردند بالای صد نفر هستند. از بیش از ۱۰۰ نفر کارشناس آب خواهش کردهام که درسآموختههای آبیشان را به من بدهند. کتابی که الان میبینید شش ماه قبل آماده شده بود. مدتها معطل آماده شدن جزئیاتی بود. حدود هزار صفحه مطلب گرد آمده بود و باید جمع و جور و به کتاب اضافه شود. اما این بخش تفصیلی از آنچه در آغاز گمان میکردم مبسوطتر شد و ترجیح دادم آن را به عنوان پروژهای مستقل و تکمیلی دست بگیرم. هماکنون در کنار کارهایم این بخش را نیز در دست دارم که البته مولفش در واقع حدود صد نفر کارشناس اند و من هم علاوه بر این که کنارِ این کارشناسها به عنوان مولف حضور دارم، وظیفهی گردآوری و تدوین را نیز برعهده گرفتهام. کتاب دوم انشاءالله همراه با اسم بیش از صد نفر از آنهایی که راضی هستند اسمشان بیاید منتشر میشود. البته برخی از این مولفان همین الان هم مدیرند و به دلایلی راضی نیستند اسمشان در کتاب باشد. تلاش کردم رویکرد کتاب صادقانه، منتقدانه، و بی حب و بغض باشد. به دنبال این که کسی را توجیه کند یا نکند، یا حمله کند یا دفاع کند و مانند آن نبوده ام. آن چه به نظرم واقعیت بوده همان را آوردهام ولی اگر خدا توفیق و انرژی بدهد و فرصت کار داشته باشم تمامش خواهم کرد. هم اکنون حدود ۷۰ درصد آن کار تفصیلی انجام شده و جزییات پروژههای بزرگ را بررسی کردهایم. طرحهایی مثل فدک، طوبی و زیتون کاری؛ طرحهای گندم و مهندسی رودخانه، پرورش ماهی؛ و طرحهای تعادلبخشی، سدسازیها و دیگر طرحهایی بزرگی که در کشور تاثیرگذار بودهاند، بررسی و نقد کردهایم.
سرانجام از نتایج نهایی پژوهش و کتاب شما چه دستاوردی برای مدیریت آب در کشور میتوان انتظار داشت؟
خلاصه نتایج این است که ازصد درصد فضای تاثیرگذاری، سهم تاثیرگذاری نهاد حاکمیتی باید حدود ۴۰% باشد، نهاد بازارگرا حدود ۳۳% درصد و سهم نهاد جامعه محور هم ۲۷% درصد باشد تا بتواند تاثیرگذاری مناسب برای کشوری با مختصات و ویژگی ایران داشته باشد. بنابراین حاکمیت باید نقش خودش را کمتر و البته موثرتر کند چرا که الان نهاد حاکمیت بیشتر از ۷۰ تا ۸۰ درصد از نقشآفرینی دارد ولی این نقش، در دستیابی به آرمان توسعه پایدار موثر نیست! ما باید نقشها را در راستای توسعه پایدار، موثر تعریف کنیم، فرایند تولد و اولویتبندی بسیاری از پروژهها هم اکنون نادرست است. برای مثال در دعواهای انتخاباتی و مجادلات نمایندگان مجلس یک پروژه ای متولد میشود یا نمیشود، این روش درست نیست. سالهاست سازمان برنامه و بودجه به یک نهاد توزیع پول در کشور تبدیل شده، در حالی که باید مدیر توسعه در کشور باشد. اینکه یک سازمانی مدیر توسعه در کشور باشد با اینکه سازمان توزیع بودجه باشد با هم خیلی فاصله دارد.
از سوی دیگر ما اجازه نمیدهیم ابزارهای بازار نقشآفرینی کنند. نقشآفرینی جامعه هم عملا محدود به کارهای تلگرامی شده و مشخص نیست ساز و کارهای مشارکت جامعه در تعریف و هدایت پروژهها چیست. باید نقش جامعه را بالا ببریم. نقش جامعه وقتی پررنگ شود با فعال کردن نهاد جامعه میتوانیم جلوی مسایل و ناکارامدیهایی مثل گسترش فساد را هم بگیریم و جامعه را به اهداف انقلاب که آباد کردن ایران و موفق کردن انقلاب اسلامی است نزدیکتر کنیم.
ارسال دیدگاه